خشم‌های اندک بالاخره روزی طوفان می‌شوند!


دیروز یکی از این شبکه‌های غیرمجاز به بهانه روز کودک چند دقیقه‌ای از برنامه‌های دهه شصت رو پخش کرد. مثل محله برو و بیا، محله بهداشت، خونه مادربزرگه، مدرسه موش‌ها و ... . گوینده همراه توضیحاتی که راجع به عوامل تهیه و تولید این برنامه‌ها می‌گفت یادآور شد که تو روزهای طاقت‌فرسای جنگ فقط بچه‌ها بیننده این برنامه‌ها نبودن و بزرگترها هم دیدن این برنامه ها رو دوست داشتن و برای دور شدن از لحظه‌های رعب‌آور جنگ همین چند دقیقه برنامه‌های تولید داخلی هم غنیمتی بزرگ بود. خوب متاسفانه من از نسلی هستم که کودکی و نوجوانی من تو سال‌های جنگ گذشت. با این که تو شهرهای جنوبی و غربی کشور نبودم اما آثار مخرب جنگ هیچ وقت از ذهن من پاک نمیشه. یادمه که چطور همه بخاطر این بلای ویرانگر باید عزادار می‌بودیم و حتی حق اظهار شادی نداشتیم. کی جرات داشت لباس رنگی و جوراب سفید و کتونی و شلوار جین بپوشه؟ علاوه بر کمیته‌های انظباطی مدارس خود خانواده‌ها هم یه پا کمیته بودن برای خودشون. شاید متولدین دهه 70 به بعد فک کنن که ماها داریم پیاز داغ ماجرا رو زیاد می‌کنیم و افسانه می‌بافیم اما خودمون می‌دونیم که چه دوران سیاهی رو پشت سر گذاشتیم. اینقدر جلوی آزادی‌های طبیعی و دم دستی که هیچ خطر سیا.سی هم نداشت گرفته شد که نسلی عصبی و ناامید و افسرده تحویل جامعه داده شد. حالا ما آدم بزرگ‌هایی هستیم که ناامید ناچار به ادامه راهی هستیم که تو انتخابش هیچ اراده‌ای نداشتیم. کسانی که این چند روزه از حرف‌های نتان_/یاهو که برای ملت ما دلسوزی کرده و آرزو کرده که کاش بتونیم جین بپوشیم ناراحت شدن و بهش اعتراض کردن اغلب جوون‌هایی هستن که نسبت به اون سال‌های ما مثل اینه که در مهد دموکراسی باشن. نمی‌خوام بگم که من حامی ایشون و  طرز تفکرش هستم. منم مثل خیلی‌ها این آب و خاک رو دوست دارم اما اگر امروز این حرف‌ها رو می‌شنویم باید به گذشته خودمون رجوع کنیم. باید ترسید از خشم بچه‌هایی که از زندگی فقط رنج کشیدن رو یاد گرفتن.  

نظرات 4 + ارسال نظر
omid1977 دوشنبه 6 آبان 1392 ساعت 07:42 http://omid1977.blogfa.com/

سلام
ببخشید من صاحب این وبلاگ رو میشناسم ایا؟!

الو
صدا میاد؟
الو

سلام
گویا صداتون میاد.

مریم... شنبه 20 مهر 1392 ساعت 19:15

ضمنا من فکرمیکردم اینجا کامنت گذاشتم بوالله...
حالا همین گوشه کنارا بگرد شاید هنوز باشه...وگرنه بایدبپذیرم گوشه چشم آلزایمر را....

فک کنم پیداش کردم

مریم... شنبه 20 مهر 1392 ساعت 19:07

سلام سپیدارجان...
میدونی ...عوضش نسل شما چیزایی دارن..ازجمله درک و فهم هایی که توی نسل نو..شاید کمتر دیده بشه !!
اون سردرگمی و بی هویتی ای که نسل جدید ازش رنج میبره..توی نسل شما ریشه ندونده ...هنوز ستونهایی دارید که بهش تکیه کنید...
منم اون برنامه رو دیدم...خیییییلی دلم گرفت...دیدن قیافه عبدی و آتیلا پسیانی بعداز اینهمه مدت !!!...

سلام
بابا اینجوری که شما تعریف میکنی دیگه ما مخاطبین نسل جدیدمون رو که از دست میدیم مریم خانم.

ناشناس شنبه 20 مهر 1392 ساعت 13:44

نمی دونم چرا همه به نتانیاهو گیر میدن. جین یه مثاله. اینکه آزادی نداریم که دروغ نیست.
سپیدار جان
من باهات موافقم و دلم به حال نسل یا نسلهایی میسوزه که نه تنها همه جوونی و آزادیشونو از دست دادن بلکه نسل جدید هم درکشون نمی کنه.

متاسفانه ما ملتی هستیم که حافظه بلند مدت تاریخی که هیچ حتی حافظه میان مدت و کوتاه مدت رو هم از دست دادیم. خب لابد کسانی که گیر دادن آزادی دارن مثل آقای بازیگری که عکسش رو در حالی که جین پوشیده بود و داشت با گوشی آیفونشون موسیقی غربی گوش میداد، منتشر کرده بود.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.