دینداری یا ...

این روزها در اغلب محله های شهر مراسم عزاداری برپاست. از ساعت 8-7 شب تا بعد از نیمه شب صدای موسقی‌های عزاداری اونم از نوع امروزیش بلند هست و مخل آسایش دیگران. یادمه چند سال پیش که از این داستان خیلی شاکی شده بودم به پلیس زنگ زدم و اونها گفتن که به ما مربوط نیست باید برید کلانتری محل و شکایت کتبی کنید. پلیسی که جواب تلفن رو داد می‌گفت اعتقاد بر این هست که هر چی صدای ضبط صوت بلندتر باشه ثوابش بیشتره!!! خلاصه که بنده از تلفنم پشیمون شدم. هر سال تو این روزها به این فکر میکنم که این دینداری ریاکارانه به قیمت آزار و اذیت چه تعداد آدم دیگه تموم میشه؟ کسانی که مجبور هستن صبح زود برن سرکار چه گناهی کردن که باید تا نیمه شب آسایش نداشته باشن؟ هدف غائی دین این هست که انسان‌ها راه و روش درست تری تو زندگی داشته باشن و انسان‌های خوبی باشن یا این که ... . خلاصه که برداشت من از این مراسم این هست که بیشتر از این که قرار باشه مردم اخلاق و رفتار بهتری داشته باشن زشتی های وجودشون بیشتر معلوم میشه. 

گاهی اوقات منفعت دشمنی بیشتر است!

دیروز وقتی تو ایستگاه مترو توحید بودم دو تا جوون داشتن پوسترهایی رو برای روز 13 آبان به دیوار مترو می‌زدن. پوسترها با کیفیت خوب چاپ شده بودن و هر کدوم وقوع یک جرم یا جنایت یا فقر و رعایت نشدن حقوق بشر تو آمریکا رو توضیح می‌دادن. خوب برای ما که سال‌هاست به سیاست یکی به میخ زدن و یکی به نعل زدن آشنا هستیم شاید این رفتار متناقض جای تعجب نباشه ولی آیا از نظر مردمی که تو قاره‌ای که مقابل قاره ما هست، زندگی می‌کنن هم اینقدر این سیاست آشناست؟ مردم سرزمین‌های دور به رسانه های خودشون گوش می‌کنن و به نمایندگانشون اعتماد میکنن و خودشون میرن دنبال زندگی. بنابراین رسانه‌ها همین کارها رو میکنن خوراک تبلیغاتی و صاحبان صنایع اسلحه‌سازی هم بر طبل جنگ و خونریزی می‌کوبن. اینجا هم یه عده تاجر از ما بهترون هر روز جیب‌هاشون از پول من و امثال شما سرریز می‌شه. در این بین بیچاره مردمی که سالهاست دنبال سراب آرامش و امنیت هستن. 

آقای دکتر آسیب شناس اجتماعی!!

مخاطبین محترم هر چی من می‌خوام بی خیال مسائل و مشکلات خانم‌ها بشم و سوژه‌های دیگه‌ای برای این وبلاگ پیدا کنم نمیشه! چرا؟ خوب شما این لینک  رو مشاهده بفرمایید. وقتی آقای دکتر آسیب شناس اجتماعی از لغت "پیر دختر" استفاده می‌کنند و رسانه مربوطه هم این لغت رو اصلاح نمی‌کنه دیگه چه توقعی باید از بقیه ملت داشت؟! من نمی دونم در بقیه کشورهای جهان هم اینقدر برای ازدواج برنامه رادیو و تلویزیونی و همایش و مقاله هست یا نه؟ با این همه تسهیلات و تشویق‌هایی که از سوی جامعه و خانواده ها برای ازدواج میشه پس چرا هر روز داره آمار طلاق بیشتر میشه؟ خوب من به این نتیجه رسیدم که اغلب ازدواج‌ها مثل انجام دادن بقیه کارهای روزمره زندگی هست. کاش به جای این همه سمی ناهار و اظهارنظرهای آبکی یه دو ترم مهارت‌های زندگی به نسل آینده آموزش داده بشه. حداقل با یکسری از مفاهیم زندگی واقعی آشنا بشن تا کعبه آمال آرزوها تو یک لحظه ویران نشه.